بهروز آرمان: پسري كه به جرم كشتن مرد آهنين كرج به اشد مجازات محكوم شده بود ديروز در حضور 10 هزار تماشاچي اعدام شد.
عصر سهشنبه، كرج
رسانههاي گروهي از ابتداي هفته جاري، زمان و مكان دقيق اعدام قاتل «روح الله داداشي» را اعلام كردهاند و بسياري از مردم كرج كه علاقه خاصي به قويترين مرد شهرشان داشتند منتظرند ببينند سرانجام اين ماجرا چه ميشود. عصر سهشنبه، آسمان كرج ابري است و ماموراني كه به ابتداي خيابان پونه غربي در 45 متري «گلشهر» آمدهاند سرگرم بر پا كردن داربست هستند.
65 شبانه روز از كشته شدن «روحلله داداشي» در جدال خياباني گذشته اما تصويرهاي يادبود مرد آهنين در خيابانهاي كرج نشان ميدهد كه هنوز داغ خانواده وي و مردم شهر، تازه است.
در اين بين، شماري از مردم ميگويند ممكن است حكم اعدام «عليرضا- ص» بهخاطر شرايط سنياش به تعويق بيفتد. شمار ديگري از مردم اما با اطمينان ميگويند اگر قرار بود حكم به تعويق بيفتد، مهر تاييد بر آن نميخورد و اصلا در محل جنايت، داربستي برپا نميشد.
10/1 بامداد چهارشنبه، گلشهر
صدها شهروند از گوشهوكنار البرز و حتي استانهاي همجوار به 45 متري «گلشهر» آمدهاند تا شاهد اجراي حكم باشند. در اين سحرگاه سرد، سكوت خوفناكي خيابانهاي كرج را در برگرفته اما در 45 متري «گلشهر» ولولهاي برپاست.
به هر طرف چشم مياندازي ماموراني را ميبيني كه محيط را تحت كنترل دارند. سرهنگ ناصر اصلاني- رئيس پليس كرج - كه به همراه جمعي از مسوولان قضايي و انتظامي به «گلشهر» آمده به خوبي بر اوضاع و نحوه عملكرد ماموران تحت امرش نظارت دارد. در بامداد خمار البرز كه باد در گوش كوهستان نعره ميكشد لحظه به لحظه بر شمار تماشاچيان افزوده ميشود.
5 بامداد، شمارش معكوس
عقربههاي ساعت به 5 بامداد كه ميرسد يك بار ديگر جرثقال ويژه اعدام و طناب سفيد بررسي ميشود. حالا همه شرايط براي اجراي حكم، مهياست كه «عليرضا» با يك دستگاه خودروي ون به خيابان پونه غربي منتقل ميشود.
شمار تماشاچياني كه بيشترشان نوجوان و جوان هستند به 10 هزار نفر رسيده است. «عليرضا» با چشمان بسته و گامهاي لرزان از جرثقال ديزلي بالا ميرود. در دل اين پسر، آشوبي برپاست. صورتش از شدت ترس سفيد شده و به سختي تعادلش را روي جرثقيل حفظ ميكند.
برخي از تماشاچيان، اعدام «عليرضا» در ملاءعام را اقدام بازدارندهاي براي پيشگيري از جنايتهاي مشابه عنوان ميكنند. برخي اما ميگويند «اين همه محكوم را در مقابل چشمان مردم اعدام كردهاند اما همچنان شاهد جرم و جنايت هستيم.»
در آن بين دختر 11- 10 سالهاي را ميبينم كه دست مادرش را گرفته و بهشدت ميلرزد. ميپرسم چرا گريه ميكني؟ فاميل «روحالله » هستي يا «عليرضا»؟
دختربچه جواب ميدهد: «هيچكدام. مادرم ميخواهد اعدام ببيند و به همين خاطر مرا به اينجا آورده تا تنها نباشد.»
كمي آن طرفتر، زن 90 سالهاي كه ميگويد ساكن «حصارك» كرج است توجهم را به خود جلب ميكند. ميپرسم در اين سحرگاه سرد براي چه به اينجا آمدهاي؟
در جواب ميگويد: «آمدهام ببينم اعدام چطوري است.»
15/5 بامداد، خواندن متن حكم
نماينده دادستان كرج با اشاره به اينكه قاتل به بلوغ شرعي رسيده است متن حكم را ميخواند. سپس «عليرضا» با چشماني گريان، نامهاي امامان معصوم را به زبان ميآورد و به اوليايدم التماس ميكند تا عفوش كنند. اين پسر از مادرش هم عاجزانه ميخواهد كه مانع اجراي حكم شود اما خانواده داغدار به هيچ عنوان، حاضر به گذشت نيست. بدين ترتيب التماسهاي قاتل «عليرضا» و مادرش در هياهوي تماشاچيان، گم ميشود.
25/5 اعدام قاتل مرد آهنين
هوا هنوز تاريك است و ماه همچنان در وسط آسمان، خودنمايي ميكند. يك مامور، گره طناب را در گردن جاني پشيمان محكم ميكند. همين كه چهارپايه فلزي با ضربه پاي مامور اعدام از زير پاي «عليرضا» كنار ميرود ناخوداگاه چشمانم را ميبندم تا شاهد جاندادنش نباشم. دوربينم اما لحظه به لحظه اين صحنههاي تلخ را شكار ميكند.
پزشكي قانوني، جنازه را بررسي ميكند.20 دقيقه بعد، جنازه در آمبولانس قرار ميگيرد و به پزشكي قانوني فرستاده ميشود. برخي از تماشاچيان اما همچنان در محل اعدام هستند.
علي داداشي چه گفت؟
ساعاتي پيش از اجراي حكم، علي داداشي - برادر روحالله - گفته بود: ما منتظر ديدن مرگ يك انسان نيستيم. قصاص قاتل برادرم اما خواست جامعه ورزشي كشور و بهويژه مردم استان البرز است. مرگ يك انسان، هر فردي را ناراحت ميكند.«روح الله» هر وقت چنين صحنههايي را ميديد آزردهخاطر ميشد. برادرم هيچ زماني حاضر نبود شاهد رفتارهاي خشونتآميز باشد. با اين وجود، كشتهشدن ورزشكاري كه براي سربلندي وطنش زحمت كشيده و براي كشور افتخارآفريني كرده است، موضوع سادهاي نيست و نبايد از كنار آن به راحتي گذشت. قصاص، حكم الهي و حق مسلم اوليايدم است. قتل برادرم، ضايعه عميقي براي ورزش كشور بود. به همين دليل ما نميتوانيم حقوق جامعه ورزش كشور و مردم يك استان را به راحتي ناديده بگيريم. خانواده ما، هيچ زماني نميخواست شاهد مرگ يك فرد باشد اما در اين مورد خاص بايد به خواسته ورزشكاران و ورزشدوستان و همچنين احساسات مردم استان البرز احترام بگذاريم.
عقربههاي ساعت 55/23 شنبه - بيست و پنجم تير 1390 - را نشان ميداد كه بدن كاردآجين «روح الله داداشي» به بيمارستان «شهيد مدني» در «جهانشهر» كرج برده شد. تلاش پزشكان اورژانس اما بينتيجه ماند چون «داداشي» بهخاطر پارگي شريانهاي حياتي و خونريزي شديد تسليم مرگ شده بود.
به دنبال كشتهشدن مرد آهنين، افسران كلانتري 39 گلشهر، پليس آگاهي و بازپرس كشيك وقت دادسراي امور جنايي كرج به بيمارستان «شهيد مدني» و محل درگيري رفتند و رسيدگي به پرونده را در دستور كارشان قرار دادند. تحقيق ميداني نشان ميداد «روحالله داداشي» 30 ساله و دوستش، پس از ترك ميهماني يكي از نمايندگان كرج در مجلس شوراي اسلامي، سوار بر هيوندا آزرا، مسير شمال به جنوب خيابان 45متري «گلشهر» را طي ميكردند كه در راهبندان سنگين ماندند. سپس در ازدحام خودروها، بين مرد آهنين و سهسرنشين يك دستگاه پرايد مشكي درگيري لفظي به وجود آمد و تا خيابان «پونه» كرج ادامه يافت. در آن ميان، سرنشينان پرايد از اين خودرو پياده شدند و يكي از آنان، ناغافل چاقو كشيد. بدينترتيب «داداشي» كاردآجين شد و در خون غلتيد.
با صدور دستور قضايي، پيكر مرد آهنين به «بهشت سكينه» كرج فرستاده شد و براي كالبدشكافي در اختيار پزشكي قانوني قرار گرفت. كمتر از 24 ساعت از جنايت تكاندهنده گذشته بود كه دو نفر از متهمان، طي عمليات تخصصي پليس استان البرز در «حسنآباد» كرج، رديابي و بازداشت شدند.
آنان در بازجويي مقدماتي، خود را بيگناه خواندند اما وقتي در شعبه 21 بازپرسي دادسراي امور جنايي كرج با مدركهاي دادگاهپسند روبهرو شدند لب به اعتراف گشودند و گفتند دوستشان «عليرضا» قاتل است.با اطلاعاتي كه اين دو پسر به كارآگاهان دادند «عليرضا» نيز بيستوهفتم تير، رديابي و در ميدان امام خميني(ره) كرج دستگير شد.
به دنبال بازسازي صحنه جنايت و صدور كيفرخواست، پرونده به شعبه اول دادگاه كيفري استان البرز فرستاده شد و به رياست قاضي «رنجبر» تحت رسيدگي قرار گرفت. در آن نشست كه فقط 21 شبانهروز پس از جنايت و با حضور چهار مستشار، خانواده داغدار و وكيلان مدافع تشكيل شد، ابتدا رضوان منش- نماينده دادستان - كيفرخواست را خواند. سپس هفت برادر و چهار خواهر «روحالله داداشي» براي قاتل وي اعدام در ملاءعام خواستند و نوبت دفاع به «عليرضا - ص» رسيد: «من، داداشي را نميشناختم و بدون نقشه قبلي با او درگير شدم.»
در پايان «عليرضا» به قصاص در ملاءعام محكوم شد و همدستانش نيز به زندان و شلاق محكوم شدند. راي، خيلي زود به تاييد ديوانعالي كشور رسيد و «عليرضا» 65 روز پس از جنايت اعدام شد.